انسان همواره نیازمند پند و اندرز است، زیرا فضای زندگی دنیوی به گونه ای است که آدمی را سرگرم خویش می کند و از هدف و مقصد غافل می سازد. از این روست که در آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، همواره بر ذکر خدا و یادکرد هدف و مقصد از طریق نشانه یابی آیات و فهم ملکوت زندگی و آیات انفسی و آفاقی تاکید شده است.
خداوند دو ابزار مهم هدایتی برای آدمی قرار داده است. یکی از مهم ترین ابزارها همان عقل و فطرت آدمی است که در جان اوست و به سبب وجه الله بودنش، وجدان بیدار آدمی است. آن دیگر نیز گوش سپردن به پیام پیامبران و پنددهندگان است. خداوند در آیه 10 سوره انبیاء گزارشی از سخنان دوزخیان بیان می کند. در این گزارش آمده ، دوزخیان درباره علت دوزخی شدن خویش به این نکته توجه می دهند که " و قالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر؛ اهـل دوزخ گویند: اگر مى شنیدیم یا خرد می ورزدیم جزو یاران دوزخ نبودیم."
در حقیقت، انسان دو ابزار اساسی برای هدایت را در اختیار دارد که سمع و عقل است. از آن جایی که انسان پیش از بلوغ عقلی و به کارگیری آن، نیازمند دانش و اطلاعاتی از حقیقت است، به گوش توجه داده و آن را مقدم داشته است. گوش مهم ترین دریچه به سوی حقایق است. از این روست که در باره منابع و ابزارهای شناختی، در قرآن همواره سمع بر عین مقدم شده و گوش بر چشم برتری داده شده است. بسیاری از اطلاعات و دانش های انسانی شنیدنی نه دیدنی است. بنابراین، درصد بالایی از اطلاعات و دانش ها نیز مرتبط با گوش و شنیدن است. قدرت شنوایی بشر بر قدرت بینایی او از این رو برتری می یابد و ارزش آن دو چندان می شود.
انسان برای حرکت در مسیر متاله و خدایی شدن لازم است تا از مهم شنوایی بهره گیرد و به سخنان دیگران گوش کند و با عقل و فطرت خویش بسنجد. قلب آدمی مرکز سنجش و تشخیص حقایق است؛ زیرا مرکز فطرت و خرد و وجدان آدمی است.
بسیاری از مردم، خرد و عقل دارند ولی آن را به کار نمی گیرند، از این روست که خداوند در آیه عقل را همانند دیگر موارد کاربردی آن در قرآن به شکل فعل و نه اسم آورده است، تا دانسته شود که عقل زمانی ارزش می یابد که به کار گرفته شود و انسان خردورزی کند. اگر کسی به آیات آفاق و انفس بنگرد و در آن تدبر و تعقل کند، حقایق هستی براو آشکار و راه از چاه برای او روشن می شود.
امام جوادالائمه (ع)در عبارتی به نقش مهم واساسی دو موعظه گر درون و بیرون اشاره می کند و می فرماید: الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ؛ مؤمن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.(تحف العقول، ص 480)
امام صادق (ع ) نیز در همین باره می فرماید: من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه ؛ کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارنده ای نداشته باشد و هم چنین در کنار خود ارشاد کننده و راهنمایی نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است. (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 402).
بسیاری از کسانی که به هلاکت می افتند، کسانی می باشند که عقل خویش را به کار نمی گیرند و بر پایه معیارهای فطرت و الهامی عقل به سنجش و ارزیابی امور نمی پردازند و با تدبر در آیات آفاقی و انفسی حقیقت هستی و هدف آفرینش را نمی شناسند و در مسیر گمراهی گام بر می دارند.
دیگر گمراهان و هلاکت شوندگان کسانی هستند که دوستان ناباب می گیرند و به پند و اندرز نصحیت گران توجهی نمی کنند. در حالی که نصحیت گران به حکم ولایت ایمانی که خداوند در آیات امر به معروف و نهی از منکر برای آنان اثبات کرده است، جز صلاح و خیر و سعادت شخص را نمی خواهند. جامعه ایمانی این گونه سامان یافته است که هر کسی ناظر و مسئول دیگری است. همین مسئولیت برادری ایمانی موجب می شود تا شخص بی آن که مزد و اجری بخواهد در مقام پند می نشیند و راهنمایی و موعظه می کند. هر کسی در هر مقام و موقعیتی نیازمند نصحیت است. حتی از پیامبر(ص) روایت شده که به ابوذر می فرمود: عظنی یا اباذر! ای ابوذر مرا موعظه کن؛ زیرا موعظه به معنای یادآوری است و آن حضرت(ص) این گونه یاران خویش را تربیت می کرد تا موعظه پذیر و موعظه خواه از دیگران باشند.
از امیرمومنان علی (ع) روایت شده است: جالس اهل الورع والحکمه واکثر مناقشتهم فانک ان کنت جاهلا علموک و ان کنت عالما ازددت علما؛ با اهل ورع و حکمت مجالست داشته باش و بسیار با آنها به گفت و گو بپرداز که در آن صورت اگر جاهل باشی به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشی بر میزان معلومات تو افزوده خواهد شد (غرر الحکم ، ص 429).
در محضر رسول خدا(ص) از دو مسلمان ذکر فضیلت کردند, یکی را از نظر ارشاد خلق ستودند که او مردم را به نیکی ها ترغیب میکند و پند و اندرز میدهد و دیگری را از نظر کثرت عبادت و روزه داری تمجید و تعریف کردند , و پرسیدند کدامیک از این دو بر دیگری امتیاز دارند , حضرت فرمودند : فضل الول علی الثانی کفضلی علی الانام؛ فضیلت و امتیاز و برتری آن واعظ بر آن عابد همانند برتری من است بر سایر مردم ..(ارشادالقلوب، دیلمی، ص17).
از پیامبر (ص) نیز روایت است که فرمود: نعم الهدیة و نعم العطیة الموعظة؛ بهترین و شایسته ترین هدایا پند و اندرز است.(ابواب الجنان،ص 8)
آن حضرت در سخنی دیگر می فرماید: ما اهدی المسلم لاخیه هدیة افضل من کلمة حکمة تزیده هدی او ترده عن ردی ؛ هیچ هدیه ای که مسلمانی جهت برادر دینی خود فرستد بهتر از کلمهء پندآمیز نیست که باعث بر ازدیاد هدایت او گردد و یا او را ار هلاکت باز دارد.(ارشاد القلوب ،ص 6 )
هم چنین فرمود: ما تصدق مؤمن بصدقة احب الی الله من موعظة یعظ بها قوماً یتفرٌقون و قد نفعهم بها و هی افضل من عبادة سنة؛ هیچ صدقه ای از مؤمن در پیشگاه خداوند محبوبتر از موعظه نیست که به حال مردم متفرق نفع بخشد و آنها را گرد هم جمع آوری کند و این موعظه از عبادت یکساله برتر است .(ارشادالقلوب،ص 17)
بنابراین، انسان می بایست یا به از نصحیت دیگران پند گیرد و خود را هماره در مسیر هدایت نگه دارد و از انحراف و کژی دورسازد یا عقل و خرد خویش را به نشانه های آفاقی و انفسی بگشاید و از دریچه آن حقایق و ملکوت اشیای را بنگرد که در همه آن ها و همراه و قبل و بعدش، می توان ربوبیت خداوندی را دید، چنان که امیرمومنان(ع) می دید. اگر این گونه عمل نکنیم روزی می شود که خواهیم گفت: لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر.